سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فى الأرضین.



به برادران و خواهران عزیز، مسئولین زحمتکش و دلسوز کشور خوشامد عرض میکنم؛ ان‌شاءالله خداوند این ماه شریف را بر همه‌ى شما و بر ملت ایران مبارک بفرماید. خدا را سپاسگزاریم که یک سال دیگر به ما فرصت و مهلت داد تا باز بتوانیم این مجلس صمیمى و گرم را تشکیل بدهیم و درباره‌ى مسائل مبتلابه و مهم کشور مطالبى را بشنویم و بگوئیم.


 من عرایضم را به سه قسمت تقسیم میکنم: بخش اول، تذکراتى است که در درجه‌ى اول خود این حقیر احتیاج دارم به اینکه به این تذکرات توجه کنم، که ان‌شاءالله الهام از معنویت ماه رمضان باشد. یک قسمت هم درباره‌ى مسائل کشور با یک نگاه کلى‌ترى است. در قسمت آخر هم اگر ان‌شاءالله وقت شد، یک اشاره‌اى به مسائل حول و حوش خودمان و مسائل منطقه خواهیم کرد.

 مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى - عارف معروف و مشهور و فقیه بزرگوار - در کتاب شریف «المراقبات»شان میفرمایند: روزه یک هدیه‌ى الهى است که خداى متعال این را به بندگان خود و به مؤمنین هدیه کرده است. تعبیر ایشان این است که: «الصّوم لیس تکلیفا بل تشریف»؛ روزه را به چشم یک تکلیف نگاه نکنید؛ به شکل یک تشریف و تکریم نگاه کنید، که «یوجب شکرا بحسبه»؛ این توجه به فریضه‌ى روزه - که تکریم الهى نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شکر است؛ باید خدا را سپاسگزارى کرد. ایشان براى گرسنگى و تشنگى که مؤمنین در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن میدانند، فوائد متعددى را بیان میکنند که متخذ از روایات و برخاسته‌ى از دل نورانى این مرد بزرگ است. از جمله‌ى آنها، یا اهمّ آنها - که ایشان خودشان میگویند این خاصیت از همه مهمتر است - این است که میگویند این گرسنگى و تشنگى یک صفائى به دل میبخشد که این صفاى قلبى زمینه را فراهم میکند براى تفکر، که «تفکّر ساعة خیر من عبادة سنة».(1) این تفکر از نوع تفکرِ مراجعه‌ى به باطن و روح و دل انسان است که حقایق را روشن میکند و باب حکمت را بر روى انسان میگشاید. از این باید استفاده کرد.

 درباره‌ى عمر فکر کنیم. عمر سرمایه‌ى اصلى هر انسانى است. همه‌ى خیرات به وسیله‌ى عمر - همین ساعات زودگذر - به دست مى‌آید؛ این سرمایه است که میتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارک ببیند. درباره‌ى این عمر فکر کنیم. گذر عمر را ببینیم. ناپایدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس کنیم. به این گذر زمان توجه کنیم؛ «عمر، برف است و آفتاب تموز». لحظه به لحظه از این سرمایه دارد کاسته میشود؛ و این در حالى است که این سرمایه، همه چیز ماست براى کسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش میکنیم، در کجا مصرفش میکنیم، در چه راهى آن را خرج میکنیم؟

 تفکر در باب مرگ، عبور از این عالم، لحظه‌ى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملک‌الموت؛ این لحظه براى همه‌ى ما پیش مى‌آید؛ «کلّ نفس ذائقة الموت»؛(2) همه، این را میچشیم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اینها نکاتى است که در خور تدبر و تأمل است. فکر در این زمینه‌ها، از جمله‌ى تفکر لازم و اساسى و ضرورى است.

 یک زمینه‌ى دیگر براى تفکر، همین دعاهاست. مضامینى که در دعاهاى مأثور هست، فوق‌العاده است. ایشان در همین «مراقبات» میفرمایند: حقایق و معارفى که در ادعیه‌ى رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود دارد، یک دهم آن در همه‌ى روایات و خطبِ رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدى و خطب توحیدى. این دعاها خیلى اهمیت دارد.

 من حالا فقره‌اى از یک دعائى را در نظر گرفته‌ام که چند دقیقه‌اى بعضى از جملات آن را عرض بکنم و تکرارى باشد براى آن کسانى که شنیده‌اند، و تذکرى باشد براى آن کسانى که نشنیده‌اند: دعاى بیستم صحیفه‌ى سجادیه؛ دعاى شریف معروف به مکارم‌الاخلاق.

 اولِ این دعا میفرماید: «اللّهمّ صلّ على محمّد و ءال محمّد و حلّنى بحلیة الصّالحین و البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش بندگان صالح را به من عنایت کن، من را زینت بده به زینت صالحین، و زیور متقین را به من عنایت بفرما. یعنى من را جزو بندگان صالح و متقین و پرهیزگاران قرار بده. بعد درباره‌ى متقین خصوصیاتى را ذکر میکند، که اینکه میگوئیم زیور متقین را به من عنایت کن، من را مزین به زینت متقین کن، یعنى چه. در چه چیزى ما به زینت متقین و پرهیزگاران زیور پیدا کنیم و نزدیک شویم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به نظر مى‌آید، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و این چیزها به ذهن متبادر میشود - که البته آنها یقیناً هست؛ شکى نیست - اما اینجا امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بیست و دو سه مطلب را در ذیل این فقره بیان میکنند که ماها را متوجه به ابعاد جدیدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا میکند.

 «و البسنى زینة المتّقین» در این چیزها: اول، «فى بسط العدل»؛ گستردن عدالت. عدالت را در میان جامعه مستقر کنیم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسیم منابع حیاتى کشور میان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسیم درست فرصتها میان مردم. تقوائى که از ما انتظار میرود، جزو پایه‌ها و مبانى این تقواست.

 «و کظم الغیظ»؛ فرو خوردن خشم. یک وقت هست که شما یک فرد معمولىِ متعارفى هستید، خشم شما نسبت به یک برادر دینى است، نسبت به یکى از اهل خانواده است، نسبت به یکى از کارکنانتان است - کظم غیظ خیلى فضیلت دارد؛ «و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(3) - یک وقت هم هست که شما یک مسئول اجتماعى هستید، جایگاهى دارید؛ حرکت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر میگذارد؛ در یک چنین شرائطى، خشم شما دیگر با خشم یک آدم معمولى برابر نیست. علیه کسانى، علیه جریانى خشمگین میشویم و حرفى میزنیم؛ آثار اینچنین خشمى با آثار یک خشم معمولى که حالا انسان بر فرض خشمگین میشود و یک نفر را کتک میزند، خیلى متفاوت است. کظم غیظ؛ خشم را فرو بخورید؛ کار از روى خشم انجام نگیرد. ممکن است شما با یک کسى، با یک جریانى، با یک مجموعه‌اى موافق نباشید؛ اینجا استدلال و منطق حاکم باشد؛ اگر این استدلال و منطق آمیخته شد با خشم، کار را خراب میکند؛ تجاوز از حد انجام میگیرد، اسراف به وقوع میپیوندد؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا».(4) اسراف یعنى زیاده‌روى.

 «و اطفاء النّائرة»؛ یکى از کارهائى که لازمه‌ى تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. این شعله‌ور شدن آتش - مراد، همین آتشهاى اختلافاتى است که بین مجموعه‌ها هست، بین گروه‌ها هست، بین دستگاه‌ها هست - در حکم آتش سوزان است. سعى همه باید این باشد که اطفاء کنند. نباید بر روى آتش بنزین پاشید، نباید آتشها را مشتعل کرد. اینکه ما مکرر در مکرر توصیه میکنیم به دوستان، به مسئولین، به کسانى که تریبون دارند، به کسانى که حرفشان یا به طور عموم یا در بخشى از فضاى کشور منعکس میشود، که گفته‌ها را، زبانها را، اظهارات را، تعبیرات را کنترل و مراقبت کنند، به خاطر این است. گاهى اوقات یک تعبیرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلکه مشتعل کردن هرچه بیشتر نائره است؛ اطفاء نیست، بلکه ضد اطفاء است.

 «و ضمّ اهل الفرقة»؛ این کسانى که از جماعت مسلمین جدا میشوند، از جماعت کشور فاصله میگیرند، کوشش کنید اینها را نزدیک کنید، منضم کنید. کسانى که میانه‌ى راه هستند، اینها را به منزل مطلوب برسانید. نگذاریم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، کسانى که یک ایمان نیمه‌کاره‌اى دارند، بکلى از ایمان ببُرند؛ کسانى که نیمه‌ارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عکس این عمل کنیم؛ کسانى که در نیمه‌ى راه هستند، اینها را جذب کنیم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اینهاست.

 «و اصلاح ذات البین»؛ میانه‌ى افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح کنیم. «و افشاء العارفة و ستر العائبة»؛ درباره‌ى اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء کنیم، منتشر کنیم. از کسى، از مسئولى کار خوبى سراغ دارید، این را بیان کنید و بگوئید. نقطه‌ى مقابل: اگر چنانچه نقطه‌ى منفى‌اى سراغ دارید، این را افشاء نکنید. افشاء نکردن معنایش این نیست که نهى از منکر نکنید؛ چرا، به خود آن کسى که به کارش اشکالى وارد است و باید ایراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء کردن این چیزها مصلحت نیست. در این باره صحبتهاى زیادى هست. این یک بخشى از این دعاست. بیست و دو سه مطلب بود که حالا این شش هفت تایش را اجمالاً عرض کردیم. دلهامان را به این سمت ببریم. از خدا بخواهیم که «البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش متقین را به ما بدهد. بالاخره چاره جز این نیست. روزه هم در قرآن «لعلّکم تتّقون»(5) است؛ روزه را واجب فرمود براى اینکه ما تقوا پیشه کنیم. از جمله‌ى موارد تقوا اینهاست. این، آن بخش اوّلى که عرض کردیم.

 بخش دوم، یک برآورد کلى از وضع کشور است. خب، این گزارش بسیار خوب و مبسوطى که رئیس جمهور محترم دادند، گویا بود. نقاط برجسته و روشنى در این گزارش وجود داشت و چقدر خوب است که این مطالب و این اطلاعات به گوش مردم برسد و همه بدانند چه زحماتى کشیده شده، چه خدماتى انجام گرفته. من با یک نگاه دیگرى مسائل کلى کشور را مطرح میکنم، و این براى ما مهم است. چرا مهم است؟ اولاً اطلاع از وضع کلى کشور و اینکه ما کجا قرار داریم، به کجا رسیده‌ایم، از کدام طرف باید برویم، خیلى مهم است، همیشه مهم است؛ لیکن امروز بالخصوص اهمیت بیشترى دارد و شاید بشود گفت به خاطر اوضاعى که بر دنیا حاکم است، اهمیت مضاعفى دارد. اولاً اوضاع منطقه یک اوضاع کاملاً بى‌سابقه‌اى است. بیدارى اسلامى و حادثه‌ى عظیمى که در منطقه به وجود آمده است، این یک چیزى است که از اول انقلاب تا امروز در حیات جمهورى اسلامى شبیه این یا چیزى نزدیک به این مطلقاً سابقه ندارد؛ کار بزرگى انجام گرفته، حادثه‌ى بزرگى اتفاق افتاده. این که ملتى مثل ملت مصر، این حرکت عظیم را انجام بدهند، رژیم را ساقط کنند، بعد شعارهاى اسلامى بدهند، موجودیت حکومت جعلىِ یهودى و صهیونیستى را اوضاع منطقه اینجور تهدید کند، اینها چیزهائى است که اصلاً در ارزیابى‌هاى متعارف نمیگنجد؛ خیلى چیز عظیمى است. خب، ما در یک چنین شرائطى قرار گرفتیم که براى جمهورى اسلامى یک افق روشنِ عجیبى را ترسیم میکند.

 وضع دنیا هم فراتر از منطقه، باز یک وضع بى‌سابقه‌اى است. بحران اقتصادى عجیبى که گریبان دولتهاى مستکبر غربى را اینجور محکم چسبیده و دارد تکان میدهد، این هم چیز فوق‌العاده‌اى است؛ این هم چیزى است که به‌آسانى نمیشود از آن گذشت. این تحلیلهائى که شما ملاحظه میکنید غربى‌ها راجع به بحران اقتصادى آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپا و اعلام خطرى که نسبت به آینده میکنند، بخشى از قضایاست؛ همه‌ى مطالب گفته نمیشود. اتاقهاى فکر و سیاست‌سازان پشت پرده، طراحان مسائل جهانى در کشورهاى قدرتمند عالم - که عمده‌ى رسانه‌ها هم دست آنهاست - راضى نیستند که ابعاد این بحران براى مردم دنیا آشکار شود؛ والّا ابعاد بحران خیلى بالاتر از این حرفهاست؛ که حالا اگر ان‌شاءالله در آخر صحبت وقت باقى ماند، من چند جمله‌اى عرض خواهم کرد.

 یک مسئله‌ى دیگر، رشد جریانهاى افراطى و جریانهاى تروریستى در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازى‌هاى اروپا بگیرید تا نئوکانهاى آمریکا، که دولت قبلى آمریکا از همینها بود؛ اینها صریحاً اعلام افراطى‌گرى میکنند. رئیس جمهور سبکسر قبلى آمریکا علناً اعلام کرد که جنگ صلیبى در پیش است؛ آغاز جنگ صلیبى را اعلام کرد! دیگر از این افراطى‌گرى بالاتر معنى ندارد. بعد هم حمله کردند به دو تا کشور اسلامى. کارهاى دیگرى هم در برنامه‌هاشان بود که خداوند به آنها مهلت نداد و شکست خوردند. خب، اینها مسائل مهمى است. این حادثه‌اى که در نروژ اتفاق افتاد، نباید آن را به صورت یک حادثه‌ى موردى دید. اینجور حوادث غالباً معلول جریانهاى طولانى‌اى است که یک جا خودش را نشان میدهد و بروز میکند، و بروز کرد. حالا چقدر بتوانند کنترل کنند، جلویش را بگیرند، از ادامه‌اش جلوگیرى کنند، این موکول به آینده است؛ باید دید و مطمئن شد؛ که نمیتوانند هم. کمااینکه نئونازى‌ها اول در یک نقطه‌ى از اروپا شروع کردند، بعد یواش یواش توسعه پیدا کردند و امروز در خیلى از کشورهاى اروپا این جریانهاى نئونازى با روشهاى تروریستى، با روشهاى خشن دارند اظهار وجود میکنند.

 خب، در یک چنین شرائطى، ما باید خودمان را یک بازشناسى بکنیم، ببینیم ما در چه وضعى هستیم. شرائط مهمى بر دنیا حاکم است که اینها میتواند فرصتهاى بزرگى را در پیش روى ما قرار بدهد. این فرصتها را اگر نبینیم، اگر نشناسیم، اگر از آن درست استفاده نکنیم، اگر بهنگام به سراغ این فرصتها نرویم، ضرر خواهیم کرد. گاهى هم هست که از دست دادن یک فرصت، خودش میشود یک تهدید، خودش موجب عقب‌ماندگى است. لذا بد نیست که از این جهت یک نگاه جمعى و کلى و عمومى به مسائل کشور بکنیم. البته در این نگاه کلى بایستى واقع‌بینانه نگاه کنیم؛ خودمان را نبایستى دچار خطا کنیم؛ یکسونگرى نکنیم. ما نقاط مثبتى داریم، نقاط منفى‌اى هم داریم؛ هر دو را ببینیم. گاهى فقط نگاه منفى غلبه داده میشود. امروز متأسفانه انسان مشاهده میکند که در بین برخى مسئولین و نخبگان سیاسى و غیره کأنه مد شده است که نگاه، نگاه بدبینانه باشد؛ نگاه منفى باشد؛ نقاط مثبت را نبینند؛ روى نقاط منفى تکیه کنند. در رسانه‌ها و غیررسانه‌ها مرتباً منفى‌بافى میشود. تا انسان میگوید هم چرا، میگویند آقا شما نمیگذارید ما واقعیات را بگوئیم. میگوئید سیاه‌نمائى است، میگوئید فلان است؛ ما میخواهیم حقایق را بگوئیم. نه، این یکسونگرى است. خب، اگر فرض بفرمائید یک واحد تولیدى دچار یک اشکالى میشود و شما میخواهید به عنوان یک نگاه واقع‌بینانه آن را بیان کنید، بسیار خوب، در کنارش مثلاً دو تا واحد تولیدى هم ایجاد شده. اگر این نقطه‌ى مثبت را بیان کنیم، یک جور مسائل کشور را میفهمیم؛ اگر این نقطه‌ى مثبت را بیان نکنیم، مسائل کشور را جور دیگرى خواهیم فهمید. اگر فقط نقاط منفى را مشاهده کنیم - که البته نقاط منفى وجود دارد - این طبعاً واقع‌بینى نیست؛ این برآورد درستى از اوضاع کشور به ما نخواهد داد؛ منجر به ناامیدى میشود؛ ضرر اجتماعى‌اش هم این است.

 بنده روزها ده بیست تا روزنامه را معمولاً همین طور یک مرورى میکنم. بعضى از روزنامه‌ها هر روزى چهار تا، پنج تا تیتر دارند که هر کدام از این تیترها کافى است دل یک آدم ضعیف را بلرزاند؛ منفى، منفى، منفى، منفى! این کار را دوست میدارند. حالا اغراض سیاسى است، اغراض جذب مشترى است؛ هرچه هست، نمیدانیم؛ کسانى را متهم نمیکنیم؛ اما این واقعیت است، این غلط است. غلبه دادن نگاه منفى، خلاف واقع‌بینى است؛ موجب ناامیدى است.

 نقطه‌ى مقابلش هم همین جور است. یعنى غلبه دادن نگاه مثبت، بدون دیدن نقطه‌ى منفى، این هم گمراه کننده است؛ موجب یک رضایتى در انسان میشود که احیاناً این رضایت، رضایت کاذب است؛ این هم درست نیست. نقاط منفى را هم باید در کنار نقاط مثبت دید. این کار را کشور و نظام توانسته انجام بدهد، این کار را نتوانسته انجام بدهد؛ این دو تا را در کنار هم ببینیم. بنابراین اگر بخواهیم اوضاع کشور را درست به دست بیاوریم، باید نقاط منفى و نقاط مثبت را در کنار هم مشاهده کنیم.

 خب، این بحث طولانى‌اى لازم دارد. من خواهشم این است که مسئولان، نخبگان، دانشگاهیان و حوزویان بنشینند روى این بحث کار کنند. من امروز یک سررشته‌ى مختصرى را مطرح میکنم، اما این کارِ طولانى‌اى لازم دارد. بنشینند یک فهرستى از نقاط مثبت، یک فهرستى از نقاط منفى تهیه کنند. این نقاط مثبت ظرفیتها را به ما نشان خواهد داد که ما چه ظرفیتها و چه امکاناتى در کشور داریم. آن ستون نقاط منفى اولویتها را به ما نشان خواهد داد که چه کارهائى را باید بکنیم. وقتى که این دو تا را در کنار هم گذاشتیم، این میتواند راه ما را روشن کند؛ بفهمیم چه کار کنیم.

 من اینجا پنج شش نقطه را نوشتم، که اینها محصول یک حرکت مستمرِ به‌هم‌پیوسته‌ى نظام جمهورى اسلامى در طول سى و دو سال است، که البته فراز و نشیب داشته است؛ یعنى بعضى سالها، بعضى دوره‌ها، بعضى دولتها بهتر، بعضى‌ها عقب‌تر؛ لیکن مجموعاً در طول این مدت، ما این نقاط مثبت را داشتیم.

 اولین نقطه‌ى مثبت و نقطه‌ى قوت نظام این است که نظام ثابت کرده است که توانائى غلبه‌ى بر تهدیدها را دارد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما در طول این سى و دو سال تهدیدهاى فراوانى داشتیم - تهدید سیاسى، تهدید امنیتى، تهدید نظامى، تهدید اقتصادى - لازمه‌ى این تهدیدها این بوده است که نظام ضربه بخورد. البته آنها میخواستند نظام را ساقط کنند - حالا این، دور از دسترسشان بود - لااقل نظام را عقب نگه دارند، کشور را عقب نگه دارند. نظام بر همه‌ى این تهدیدها غلبه پیدا کرده است؛ یک نمونه‌اش جنگ تحمیلى بود، یک نمونه‌اش حرکات آمریکائى‌ها بود، یک نمونه‌اش تحریمهاى گوناگون بود. بعضى از اینها مستقیماً از طرف بیگانگان بود؛ مثل تحریمها. تحریمها سالهاى متمادى وجود داشته است، اما سالهاى اخیر شدت پیدا کرده؛ خودشان گفتند تحریم فلج‌کننده. چه به کمک سازمان ملل - که در اختیار خودشان بود - و چه مستقلاً، این تحریمها را تحمیل کردند. اینها مربوط به بیگانگان بود، که مستقیماً آنها دخالت داشتند. تهدیدهائى هم بود که زمینه‌هاى داخلى داشت؛ اگرچه دشمن هم میتوانست از آنها استفاده کند؛ مثل مسئله‌ى قومیتها در کشور. نظام بر همه‌ى اینها غلبه کرد. امروز قومیتهاى گوناگون کشور ما، همه برادروار در کنار هم دارند زندگى میکنند؛ احساس اتصال به نظام و دلبستگى به نظام در همه‌ى آنها محسوس و مشهود است. به نظر من این یکى از مهمترین نقطه قوتهاست. ما در محاسبه‌ى نقاط قوت نظام باید این را در نظر بگیریم. نظامى تنها، بدون پشتیبان بین‌المللى، با دشمنىِ قدرتمندترین قدرتمندان مادى جهانى، در طول سى و دو سال با تهدیدهاى متوالى و پى‌درپى مواجه بوده، اما بر همه‌ى این تهدیدها فائق آمده؛ این خیلى نقطه‌ى مهمى است. به نظر من نقطه‌ى قوت درجه‌ى اول نظام این است.